امیر رضای عزیزم نازدونه مامانی هفت ماهگیت هم تموم شد و وارد هشتمین ماه زندگیت شدی مبارکه گلم انشالله هشتاد ساله بشی دردونه مامان ... مامانی این روزا خیلی داره تند تند می گذره بعضی وقتا از گذر زمان به این تندی می ترسم ، می ترسم این روزای خوب و خوش زودی بگذره تو بزرگ بشی و دلم واسه این روزات تنگ بشه که مطمئنم همین طور هم می شه ... عزیزم این روزا خیلی بامزه تر شدی داری سعی می کنی سینه خیز بری ولی زودی خسته میشی و بر می گردی و سینه خیز رفتن رو بیخیال میشی ، بعضی وقتا هم میشنی تو رورئک ات خوشت میاد ولی هنوز نمی تونی به خوبی باهاش بازی کنی ، می چسبی به دیوار رو جیغغغغ که مامانی بیا نجاتم بده خوردم به دیوار مامانی هم زود...